در حال نگاشت نامه ی "پایانی" هستم
نامه ای که دیری نمیگذرد که میهمان تاریکی و گرد و غبار قفسه های نامه خانه ها میشود
اما ناگزیر به نگاشتم
امید که این نامه ی پایانی، پایان نامه نویسی ام نباشد.
جالب بود
"Leaping into the unknown"
فقط
Mastering in new fields is more challenging
----------------------------------------------------------------------------------------------
و فقط اینکه گه گاهی می افتم تو چرخه شک و تردید
میدونی از چه نظر؟
از این نظر که کارایی که تابه حال انجام دادم و نظیرشون رو انجام دادن و میدن چقدر میتونه در رشد و تعالی بشر موثر باشه؟
تمام این کارهایی که من کردم تنها مثل حل پازلی بودن که تنها به خودم انرژی دادن و بس
یعنی نشاطی که تو در نتیجه یک بازی؛ تاکید میکنم یک بازی بهت دست میده
حالا چون این بازی یکم فراتر از بازیهای معمولی هستش یکم بهت بها میدن
مثلا میگن نرگس پیشنهادی برای حل پازل اثر نقص در خواص مکانیکی مواد رو داده
فقط همین
ولی اگه بیای آدمیت نرگس رو مورد توجه قرار بدی میبینی که هیچ تغییری نکرده؛ بلکه در برخی موارد کاهش چشمگیری هم داشته
یعنی حل این نوع پازلها که الان نرگس احساس میکنه خیلی سریعتر از گذشته ها میتونه حلشون کنه هیچ کمکی در ارتقاء روح نرگس نکرده
نرگس بیشتر وقتشو، حرصشو گذاشته رو حل این پازلها، و بواسطه اون با خیلی ها دشمن شده، حسودی کرده؛ عصبانی شده ووو
پس حل این پازلها نه تنها نرگس رو به اوج نبرده بلکه اونرو خار هم کرده
---------------------------------------------------------------------
نرگس هم مثل Borniger داره دنبال چیزی میگرده که آتش اشتیاقش رو روشن کنه
Borniger تا حدودی تونسته ولی نرگس هنوز ویلان و سیلانه
----------------------------------------------------------------------
نرگس به شدت از دست خودش ناراحت و نا آرامه
اون نمیتونه راهشو پیدا کنه
اون نمیتونه یله بشه
اون ذهنش آشفته است
اون نمیتونه تنها به آفتاب خیره بشه و اسیر سایه ها نشه
اون دلش میخواد ببرنش پیش خود خود خدا
مهم نیست عقایدت چه باشد
خود خودیت رو نشانم دهی یا روبندی بر چهره داشته باشی
دریا باش تا باورت کنم