چند روزی بود درون دور باطل چرخ میزدم(یم)
گاهی تند گاهی کند
چیزی که بیشتر آزار دهنده است اینکه مطلبی رو میبینی و ازش راحت میگذری و بعد از طی دورهای متوالی متوجه میشی که باید بهش توجه میکردی.
چیزی که خیلی بیشتر ترسناکه اینکه ایناها نشانه ای بر اینند که نرگس جان چقدر مطمءنی که در زندگی روزانت درون دورهای باطل نیفتی و چرخ نزنی
امسال رمضان ...
هیچ ...
دلم میخواد گریه کنم ...
بازهم مشکل قدیمی:
همه چیز فرمت شده تو این روزها...
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار می داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
بزار برات خلاصه کنم:
همیشه باقیمانده نتیجه تقسیم، ولی من دنیا و انسان را باهم جمع میزنم و باقیماندش میشه:
دنیا + انسان = نیکی یا بدی
امشب به دنبال گوشه امنی میگردم که در آن آرام گیرم
از فردا و فرداهای بی سوال و بی جوابم میترسم
چند روزی است که حس ؟ زود زود سراغم را میگیرد
آرامش را نمیدانم که در کدامین گوشه و کنار جا گذاشته ام
کاش امشب ...