فعلا به این نتیجه رسیدم که باید دست فکرمو از یقه بقیه بکشم بیرون
و فقط تو فکرم بچسبم به یقه خودم
اینجوری طرف دوستی و دشمنیم فقط میشم خودم
حالا نتیجه اخلاقی این میشه که یجور بشم گوشه نشین
فعلا دیگه دوست ندارم خیلی حرف بزنم
دوست دارم سکوت کنم و بچسبم به کارام
یواش یواش دارم به این نتیجه میرسم که خنده ها و قهقه زدن با آدمای دیگه موند تو دوران کودکی
که آدما تو اون دوران جز پاکی چیز دیگه ای بلد نبودن
نمیدونم مقصر کیه ؟ ولی هرچیه حال درونیم خرابه
ااگه یه تعمیر کار بود که میومد و یه دست به دلم حال اساسی میداد خیلی خوب میشد