وقتی حرف تازه ای برای گفتن نیست
تنها میتونم بگم
"سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام"
شاید صدای سلام من به گوش هستی برسه و بخواد پاسخی بده
من منتظر یک پاسخم!!!
امروز برف باریده کمی زیاد
زمین خوشحاله، چون میتونه سیراب بشه
منم خوشحالم چون هنوز میتونم امیدوار باشم
دلم میخواد در چند روزه آینده فقط خبرهای خوش بشنوم
شاد شاد بشم برگردم به اون روزهای رنگین کمانی که قبلا داشتم
برگردم به اون روزهایی که شاید آدما از اینکه اینقدر میخندیدم گله مند بودن
همه چیز درست میشه. شاید اصلا هیچ چیز خراب نبوده که بخواد درست بشه
و دیگه اینکه:
دوست دارم که حداقل یه بار تو زندگی دچار سرنوشت اون یه جفت جورابی بشم که
ناخواسته راهی سفری شد که شاید هیچ وقت فکرشو نمیکرد. جفت جورابی که هیچ وقت
لذت دکرهای زیبای مغازه ها رو کسب نکرده بود تا بتونه زیر نور چراغ های رنگارنگ بیشتر جلب توجه
کنه و بیشتر بگه که ای آدما من هم هستم زیبا و مفید.