خواهم ....

اگه نشد می زارم و میرم...

میرم...

روزنه امید...

زندگی در برزخ

بازهم دوباره آخر خط ....

بازهم دوباره اشک و اشک و اشک ....

بازهم دوباره سوز و سوز و سوز ...

نمی دونم باید چیکار کرد، اصلا باید کاری کرد؟؟؟

میگن امید، میگن معجزه ی عشق

میگم درد، میگم همش دروغه

میگن خنده، میگم گریه

میگن زندگی ، میگم قربونت برم نخواستیم 

میگم از اینکه بازیچه شدم خسته شدم، به خدا به احساس پوچی رسیدم، از همه چیز زده شدم

بهت گفتم که :

نکن غنچه نشکفته قلبم رو تو پرپر

از اینور میگن بهش دل نبند از اونور میگن تلاش باید کرد، قاطی کردم، دیگه حتی تشخیص خدا و خرما هم برام سخت شده، خدایا شدیم کارگر بی مزد شیطان.

اون می زنه و من می رقصم، خدایا شدیم بنده دست به زنجیر زندگی

هر روز سازه تازه ای می زنه، هر روز در استرس زندگی کردن سخته، به خدا سخته

عجب بالا و پایین داره دنیا/عجب این زندگی دل سنگ با ما