کاش میفهمیدی که منم مثل تو یک انسانم
کاش کمی میتونستی سرتو بالا بگیری و ببینی که دنیا در تو خلاصه نشده
کاش میفهمیدی که تو هیچ نیستی در برابر اینهمه بی نهایت
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
اومدم ثانیه هایی رو تو منزل گه تنهاییم باشم
اینجا هم مثل بیرون سرد شده
باید کاری کرد ...