حس خوبی بهم میده شنیدن این آهنگ :)

داره کم کم نفسم میگیره برگرد داره عطرت ازتو خونه میره برگرد

تو که چشمات مهتابو دیوونه میکرد   تا ستارهاتو گم نکردی برگرد

عشق تو رویاهامو سوزونده برگرد  دیگه جونی به تنم نمونده برگرد

یادته بغضت هوامو ابری میکرد  تا صدات یادم نرفته دیگه برگرد

میونه این همه دلتنگی و دیوار   طپش قلب تو رو میشنوم انگار

میدونم فاصه ای نمونده دیگه   حس من هیچ وقت به من دروغ نمیگه

هنوزم عصرایی که بارون میگیره   نگرانم نکنه دلت بگیره

پشت این پنجره ها چشم انتظارم   تا بیای و سر رو شونه هات بزارم

تحت تاثیر فیلم

میخواستم احساسم را از فیلمی که دیدم بنویسم

خواب دید که دوباره دیوانه شدم آمد و من را با خود برد

من دست در دست خوابم

بدرود



بالاترین مرتبه آدمیت

هرچی بیشتر فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که کلید تمام خوبی ها تو دنیا چیزی نیست جز:


"مهربان بودن"

باور کن راست میگم

من بلد نیستم از کاهم کوه بسازم / جای من در این هستی کجاست؟

از بچگی بهم گفتن پوز دادن کار بدی هستش

بهم گفتن درخت هرچی پر بارتر باشه سرش رو پایین تر میگیره

اما ولی دنیا انگار چیز دیگه ای نشون میده

انگار هر چی پر روتر باشی و هرچی بتونی از کاهت یه کوه بسازی بهتر نتیجه میگیری

بعضی وقتا خسته میشم از دنیای رنگ و رنگبازی