یادگاری از سعدی

لذّت انگور بیوه داند نه خداوند میوه ،یوسف صدّیق در خشکسال مصر سیر نخوردی تا گرسنگان فراموش نکند.

آنکه در راحت و تنعّم زیست                    او چه داند که حال گرسنه چیست

حال گرسنگان کسی داند                     که باحوال خویش در ماند

 

ای که بر مرکب تازنده سواری هشدار                  که خر خارکش مسکین  در آب وگِل است

آتش از خانه ی همسایه درویش مخواه          کآنچه بر روزن او می گذرد دود دل است

تولید انبوه برای رسیدن به خود کفایی

خدا رو شکر دانشگاه های کشور با تلاش شبانه و روزی خودشون تونستن در تولید دکتر و مهندس به خودکفایی کامل برسن

و شرایط به حدی عالی شد که سالانه ؟؟؟ دکتر به سراسر جهان صادر میشن

و البته منم به عنوان یک کالای با مدرک دکتری منتظرم ببینم که آیا از نظر جهانی استانداردهای لازم برای صادرات رو دارم یا خیر؟

در صورت اکسپت زندگی شاد خواهد شد، بار و بندیل رو میبندیم و طوری میریم که دیگه همه فراموش کنن که اصلا بودیم

ولی زندگی تاریک خواهد شد زمانی که استاندارهای لازم رو نداشته باشیم

در دست کشور باد خواهیم کرد

مجبوریم به بهایی اندک جوانی خود را که در راه علم گذاشتیم حراج کنیم

راستی کسی هست که حدودی قیمتی رو برای بی خوابی ها و تلاش های 25 سالمون بزاره؟

تلاشی که هیچ ارزشی نداشت

و بدبختانه در این راه که پا گذاشتیم رسم زندگی رو هم یاد نگرفتیم

گفتند راستگو باشید و تمام تلاشتون رو بکنید

همین رو یاد گرفتیم و یک بعدی شدیم

پدرم یادم نداد که در جامعه درستکار بودن احمقانه ترین راه است

پدرم یادم نداد که رنگ و ریاکاری و دروغ قانون جنگ و شرط بقا است

پدرم یادم نداد که برای رسیدن به عشق و شغل و .... باید بازاریاب خوبی باشم

پدرم ساختگی بودن برای فروش خود را یادم نداد

افسوس به عمر بر باد رفته ام 



:|

فعلا فرصتی برای خاراندن سر هم  ندارم :)

بدرود تا بعد


من و فایمن، یه هویی :)

دو سال پیش رفته بودم یه سمیناری، پشت برگه نظر سنجی نوشتم

" داستان این است که من نمیدانم و تو نیز نمیدانی، ولی تو ادعا داری که میدانی

ولی چون نمیدانی نمیتوانی مرا با خود همراه کنی

بنابراین من خسته میشوم و تو نیز خسته میشوی"


حالا جالب اینکه تو کتابی که توسط فایمن نوشته شده فایمن گفته

"چیزی که میخواهم در موردش صحبت کنم چیزی است که به دانشجویان سال سوم و چهارم دکتری فیزیک می آموزیم-و شما خیال میکنید من میخواهم آن را طوری توضیح بدهم که شما بفهمید؟ نه، شما آنرا نمیفهمید. پس چرا باید شما را اذیت کنم؟

حالا که نمیتوانید چیزهایی را که میگویم بفهمید چرا باید همه اینجا بنشینید؟ قصد من این است که شما را متقاعد کنم که به دلیل نفهمیدن، برنگردید

ببینید؛ دانشجویان فیزیک هم اینها را نمیفهمند، علتش این است که من هم نمیفهمم، هیچ کس نمیفهمد"

----------------

حال میکنیم :)