روزهای آفتابی در راه است و آفتابگردان سر از پا نمیشناسد

داستان آفتاب و آفتابگردان را که میدانی

داستان عشق و عشق بازی است

آفتابی که همیشه در اوج است و آفتابگردانی که عاشق آفتاب

آفتابگردانی که همواره رو به آفتاب است و لیکن گاه گاهی احساس میکند که آفتاب از او رو برگردانده و تاریکی او را فرا گرفته

ولی او غافل از این است که آفتاب هیچگاه غروب نمیکند 

و آفتابگردان همیشه آرزویش این است که کاش اسیر خاک نبود، کاش او نیز بال پروازی داشت که میتوانست همیشه در کنار آفتاب باقی بماند .

آفتابگردان میداند که تحمل نزدیکی به آفتاب را ندارد و اگر روزی خیلی نزدیک به آفتاب شد باید برگهای نحیفش را نثار آفتاب کند و در این آتش عشق بسوزد

ولی این روزها آفتابگردان خوشحال است زیرا آفتاب به او قول داده که برای چند صباحی رو از او بر ندارد.

حدیث روزم

امام علی (ع):

خداوند روزه را از این جهت واجب فرموده که روح اخلاص در مردم پرورش یابد.

________

 و این روزها خود نیز  درک میکنم که اگر واقعا همه انسان ها در هر شرایطی که در آن قرار دارند خالص بودند چقدر زندگی زیبا بود و چقدر انسان ها از در کنار هم بودن لذت میبردند.

زنگ تفریح

بعضی روزها کلا فراموش میکنی که صورت مسئله زندگی تو چیه؟

اصلا داری چیکار میکنی؟

درد بزرگی است که سنت بشه 30 و تو هنوز ندونی که داستان از چه قراره

حقیقتی تلخ ولی انکارناپذیر