سفر شاید سرگرمی باشد برای فراموشی
معین میگه"راستی اگه یار نبود چی میشد؟"
منم میگم "راستی اگه وبلاگ نبود چی میشد؟"
هرجا که گیر کردی و حرفت تو دلت موند و شنونده که چه ارز کنم درک کننده ای برا حرفای دلت نبود میای اینجا و بدون اینکه آب از آب تکون بخوره مینویسی، شاید کمی هم میباری و خلاصه بعد از کمی تخلیه روحی روانی برمیگردی سراغ کارت.
حتما زندگی هم خوشی هاش به ناخوشی هاش غلبه داره که انرژی گیبس و آنتالپیش منفی میشه و باعث میشه آینده در جریان باشه دیگه!؟
ولی راستش رو بخواهید من خودم کمی به این موضوع شک دارم
زندگیمون شده سراسر اضطراب مادی، معنوی، علمی و و و ...
یه چند صباحی زندگی میزنه تو فاز خوشی و بعدش شروع میکنه به حالگیری
کاش آخر بازی خوش باشه
کاش بعد از اتمام کابوس زندگی، زندگی واقعی شروع بشه بدون هیچ درد و رنج و ...
کاش لحظه ای برسه که ببینی پریدی تو بغل خدا و دیگه دست هیچ کس بهت نمیرسه
بابام میگه هر سال با خودت قرار بزار که از این رمضان تا رمضان بعد روزه بگیر که یه کار بد رو دیگه انجام ندی.
فکر میکنم بدترین چیزی که اگه نباشه دنیا بسیار زیبا میشه "حس حسادته"
ایکاش میتونستم روزه مبارزه با حسد تو وجودم بگیرم
خدایا خودتون کمک کنید که بتونم چنین روزه ای بگیرم و نشکنمش
ولی خدا وکیلی خیلی روزه سخته ی