:) حس زیبایی داره شنیدن این آهنگ

من به عشقت نازنین از راه دشوار آمدم

با هزاران آرزو مست و پریشان آمدم

من برای دیدنت افتان و خیزان آمدم

پایکوبان در پیت مستان و حیران آمدم

نازنین بنگر که من با چشم گریان آمدم

از میان خار و سنگ با پای عریان آمدم

....

نازنین من با تمام آرزوهام آمدم :)


وداع

و اما آخرین روزم در دانشگاه اچ-دی

روزهای متفاوتی در زندگیم اینجا رقم خورد

تبدیل شدم به انسانی آرام و ساکت

حال خوشی بود

این روزهامو هیچ وقت فراموش نمیکنم و احتمالا دلم برای این روزهام هم خیلی تنگ خواهد شد

ولی به قول امام علی که گفته:

"بگذارید و بگذرید
چشم بیاندازید و دل مبازید
که دیر یا زود
باید گذاشت و گذشت"

باید گذاشت و گذشت

اچ-دی عزیز و دیتر عزیز  خدانگهدار

نمیدونم باید امید دیدار بکنم یا نه

ولی به هر نحو دوستون دارم و دلم براتون تنگ خواهد شد.




مگر دنیا صحنه بازی نیست؟

برام جالبه کسایی که برای هر چیزی و برای هر حس و حالی لغتی رو بهش نصب دادن، چه آدمهای باحالی بود

لغتی که در عین کوتاهی عظمتی رو در خودش جای میده

مثلا لغت  "دریا"، "اقیانوس"

مثلا لغت "آفتاب"

مثلا لغت "وجد"

و حالا فکر کن با این تفاسیر جمله "آفتاب به وجد آمده" چه مفهومی رو میتونه تو خودش داشته باشه

-----

آفتاب به وجد آمده، خواندن شناخت در مورد پازل او را به وجد آورده

تصور کن اگر روزی آفتاب بتواند خود پازل را حل کند چه خواهد شد

شاید تحملش برای جسم زمینی سهل  و آسان نباشد.

-----

مگر دنیا صحنه بازی نیست؟

بگزارید عاشقانه و شادمانه بازی کنیم.