مهمه که بدونی

مهمه که بدونی

                             الان حالت خوبه

مهمه که بدونی

                              الان حالم خوبه

درد دل

دلت دوباره میگیره و اشکا امونت نمیدن

با لباسهای رنگارنگ و آرایشهای غلیظ وارد مجلس میشن

احساس میکنی اینها همون حوری های بهشتی هستند که قولشون داده شده

یکی از پارتی های مختلفی که شرکت کرده حرف میزنه و گوشه ای از عکساشو نشونت میده و دیگری ...

و اما تو همون لباس ۵ سال پیش رو به تن میکنی و تنها برای اینکه دلشون رو نشکونی و بهشون احترام بزاری وارد مجلس میشی

اما نمیدونی که قراره در این بین دل نازنین تو شکسته بشه

-----

حالا داستان از چه قراره؟

تو به عنوان دانش آموزی بودی که از همون شروع تحصیل نام خر خون رو بهت دادن،شاید اگه عاقل بودی همون موقع باید درک میکردی که جامعه به تو به چشم تنها یک خر نگاه میکنه و بس

اما تو اینجوری به قضیه نگاه نکردی،تحت هر شرایطی که بود درستو خوندی و اشکها برای ۱۹ و ۷۵ صدم ریختی

دبیرستان هم گذشت و وارد دانشگاه شدی،لیسانس و فوق لیسانس و دکتری رو پشت سر گذاشتی

زندگیت شد درس و درس و درس

شعارت شد علم بهتر است

دیگه دوره دانش آموزی و دانشجویی به پایان رسید

خیلی راحت و آسان از صحنه دانشگاه کنار گذاشته شدی

بی خداحافظی، بی هیچ دلتنگی

انگار تنها اومدی بودی که خر خوانی کنی، که میانگین معدل دانشگاه را بالا ببری

خوب حالا تو موندی و سری بی کلاه

با عنوان دهن پر کن خانم دکتر

دیگر جامعه گفت مسولیتی در قبال تو نداره

فکرها کردی که حالا که برای جامعه مفید نیستی بگذار برای جهانیان مفید باشی

البته اگر راستش را بخواهی این تمام داستان نیست، درس که میخواندی سنت مرز ۳۰ سال را گذروند،مجبور بودی که بتوانی گذران زندگی کنی

حال با تمام این داستانها در گوشه ای از دنیا پذیرفته شدی برای ساخت آینده

به خودت قبولاندی که این مرحله برای تکمیل مسیر تکاملم ضروریست

بار و بندیل را بستی که بری، هر روز در تنهایی خود اشکها برای جدایی از مادر و پدر و همسرت ریختی،اما خود را چون کوه استوار جلوه دادی

در این بین و با تمام دردهایی که در دل داشتی حرف این و آن بیشتر آزارت داد

-یکی گفت داره میره کیف کنه

-دیگری گفت داره مهاجرت میکنه

-اون یکی گفت شما دیگه برنمیگردین

 و یکی دیگه ملامتها کرد از اینکه خانواده رو تنها میزاری 

و تو ایجا موندی زیر آواری از درد

کاش کسی بود که درد مرا لااقل میفهمید که چقدر تنها شده ام



کاش همه لایه ها و زیر لایه هایش همه هیچ بودند

لایه های درونی انسانها را دوست ندارم

--------

اگر لایه ای داری

یا مثل اکسیژن ناب باش ، یا مثل آب روان 

حتی اگر تصمیم داری جامد شوی مثل شیشه شفاف باش