جریان زندگی ...

امروز برف باریده کمی زیاد

زمین خوشحاله، چون میتونه سیراب بشه

منم خوشحالم چون هنوز میتونم امیدوار باشم

دلم میخواد در چند روزه آینده فقط خبرهای خوش بشنوم

شاد شاد بشم برگردم به اون روزهای رنگین کمانی که قبلا داشتم

برگردم به اون روزهایی که شاید آدما از اینکه اینقدر میخندیدم گله مند بودن

همه چیز درست میشه. شاید اصلا هیچ چیز خراب نبوده که بخواد درست بشه

و دیگه اینکه:

دوست دارم که حداقل یه بار تو زندگی دچار سرنوشت اون یه جفت جورابی بشم که

ناخواسته راهی سفری شد که شاید هیچ وقت فکرشو نمیکرد. جفت جورابی که هیچ وقت

لذت دکرهای زیبای مغازه ها رو کسب نکرده بود تا بتونه زیر نور چراغ های رنگارنگ بیشتر جلب توجه

کنه و بیشتر بگه که ای آدما من هم هستم زیبا و مفید


نظرات 5 + ارسال نظر
فتح باغ 1389/10/27 ساعت 09:28 ق.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام نرگس جان
زندگی لحظاتش، همیشه سرشار از غیر منتظره هاست.
و تو باید هر لحظه منتظر یک غیر منتظره باشی.
یادت باشه آرزوهای کوچک معمولا زود برآورده می شن.
گاهی خودت هم تعجب می کنی ازاینکه می بینی با مرور زمان چطور رویاهات واقعی شدند.

یاسین 1389/10/27 ساعت 02:42 ب.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

خوشی ...غم...خوب بودن...بد بودن!
همه اش زاییده تفکر و نگاه ماست ...
خدا همه چیز را در نهایت شادی آفریده است
حتی پشت غم هایش شادی است
شادی که شاید ما برای درک آن خیلی انسان نشده ایم هنوز!
و دیگه اینکه :
از کجا معلوم که آن جوراب ها دوست دارند اون فریاد رو بزنند
بعضی وقتها هیچ فریادی لذت سکوت کردن رو نداره!!

... 1389/10/29 ساعت 02:49 ب.ظ http://www.divanehh.blogfa.com

سلام نرگسی خوبی
گمت کرده بودم

مجید 1389/10/29 ساعت 07:07 ب.ظ

زندگی نتیجه اعمال ماست هر چه به جنبه هایه گوناگون اون توجه کنیم اون هم جنبه هایه مختلفی رو به ما نشون میده
از خدا بخواهیم که بهمون کمک کنه

ساقی می 1389/10/30 ساعت 07:39 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد