واژه هایی حیات بخش(1)
خلاصه
مشاهدات در احوالات و اوضاع درونی نشان داده که گاه در شرایط وخیم روحی که فرد احساس بی احساسی شدید میکند و نه باران میبیند و نه گلها را/ نه کودک میبیند و نه سال ها را/ نه حال آهی دارد و نه هوای سازی، واژه هایی وجود دارند که بدون پرداخت هیچ هزینه ای جان دوباره ای میبخشند. این واژه ها تاثیر بسزایی در بازگردانی پویایی دوباره شخص دارنند.در مقاله حاضر این واژها ها با نام واژه های حیات بخش معرفی شده اند.
فعلا فقط شروع کردم مقدمشو بنویسم بدون هیچ ویرایشی. امید که بتونم ادامه بدم، فعلا حرفی جز این ندارم که عزیزان قدر یکدیگر بدانید ...
سلام.
خیلی عالیه.
فقط یک سوال داشتم؟
فرد احساس بی احساسی شدید میکند یعنی چه؟
منظورم واژه‌ی احساس بی احساسی است.
بدرود.
سلام
منظورم یه جور حس مرگه
وقتی آدم بمیره دیگه احساس نداره
بنابراین منظورم از اینکه فرد احساس بی احساسی میکنه اینکه انگار احساس میکنه مثل مرده ها شده
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم
خیلی از این واژه ها استفاده کردم اما انگاری بی تاثیرند...
خیلی منفی ام مگه نه؟
نه فکر نکنم
نمیدونم این جمله چقدر باربط باشه ولی الکس تان میگه:
شاید چشم‌های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک‌های‌مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف‌تری ببینیم.
خوشمان آمد ...
سلام
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چونکه بادی پرده را در هم کشید
سر صحن خانه شد بر ما پدید
کاملا موافقم
کلمات معجزه می کنند
سلام.
در پیوند با نظر آقای مجید نکته ای را یاد آور می شوم:
شعری که ایشان نوشته اند معادل -تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد- است. ارتباط این شعر را یا موافقتشان با پست نرگس متوجه نشدم.
بدرود
سلام
کلمات تبلور اسرار درونیه ما هستند
این کلمات وجه هایه گوناگونی را به خود می توانند بگیرند
در واقع در پس پرده این وازه ها علتی وجود دارد و این علت است که باعث با روح یا بی روح شدن کلمات میشود ( منظور از علت فکر است )
بعضی از این کلمات به نام واژه هایی حیات بخش معرفی می شوند که می توانند در آن واحد احساسی بس شگرف در درون روح حقیقت طلب به وجود آورند