به نظر من اگه یه انسان عاقلی اعلام میکرد که سهم تمام انسان ها با توانمندیهای متفاوت در دنیا یکسان هستش (این یه نکته مهمه)، یعنی تمام انسانها چرخ دنده های اصلی هستن و اگه هرکدوم درست کار نکنه سیستم از کار می افته و فقط هرکسی باید به اندازه توانش درست کار کنه اون وقت حس بد رقابت تبدیل میشد به حس زیبای رفاقت
اون وقت دیگه احساسی به نام حسادت وجود نداشت
کاش خودم لااقل به این درک برسم
دلم سفر میخواد
سفر به جاییکه جز حس زیبا بینی؛ زیبا اندیشی، مهربانی و نشاط برای همه، هیچ حس دیگه ای نباشه
کی است که دلش سفر نخواد
چون گفتن ؛چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش من منتظر حادثه ام فکر خطر باش:
حسادت با اینکه صفت خوبی نیست
اما گاهی انگیزه ی خوبی برای پیشرفته ...
کاش این انگیزه با این قدرت ... به گونه ای دیگه جایگزین می شد .
سلام
و بسیار سپاس از این پست خوب .