روزگار امروز من

تا حالا به این فکر کردی که چرا دیگه هیچ کس نمیتونه مثل حافظ یا سعدی شعر بگه و ووو

امروز فکر میکردم یه دلیلش میتونه تفاوت محیطی که ما توش زندگی میکنیم و محیطی که اونا توش زندگی میکردن باشه

اونا صبح ها چششون رو باز میکردن طبیعت میدیدن، زیبایی میدیدن، بوی طلوع و غروب خورشید را با تمام وجود لمس میکردن

ولی ما چی؟

صدای بوق ماشینها، صدای دعوای زن و شوهر همسایه، بوی بد دود ماشینها و هر روز شاهد یه صحنه دلخراش تصادف و شنیدن یه خبر بد

و هر روز احساس اینکه دنیا داره پر میشه و دیگه جایی برای من و آینده من وجود نداره

هر روز تجربه یک استرس جدید و هر روز دیدن آدمهایی که به هیچ وجه نمیشه بین نام و عملکرد اونها تعریف مشخصی پیدا کرد

هر روز شنیدن خبری که تحریمی جدید بر روی سرنوشتت رقم خورده

و هر روز در فکر یافتن راهی برای فرار از سرزمینی که در اون زاده شدی

قصه غم انگیزی است

مطمئنم که اگر حافظ هم امروز میزیست توان حتی یک بیت شعر گفتن هم نداشت

کی شعرترانگیزد   خاطر که حزین باشد


کاش دنیا جور دیگری بود

کاش من جور دیگری بودم

و کاش تو نیز جور دیگری بودی 

کاش تنها مهربانی ها بود که فضای خالی بین من و تو  را پر میکرد

نظرات 1 + ارسال نظر
آشنا 1392/11/08 ساعت 07:16 ب.ظ

سلام
خاطر که حزین باشد
بدرود

سلام
مرسی
آخه خاطر که حزین باشد دیگر ذهن نفهمد که چه نویسد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد